- دم بازی
- تملق و چاپلوسی
معنی دم بازی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که با دیگری بازی می کند، دو نفر که با یکدیگر بازی کنند
کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند، هنرپیشه ای که با هنرپیشه دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند
عمل و شغل بزباز
شوخی انبساط ملاعبت، (شطرنج) بهر مهره که دست بگذارند بدان بازی کردن
قمار با آس
عمل آب باز شناگری، غواصی
عمل ناشی از بی عقلی
شناگری، پاشیدن آب به یکدیگر برای تفریح
نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمی آورند، خیمه شب بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
کشیدن علمهای سنگین بر دوش و به زور و قوت بازو به هوا انداختن و نگذاشتن که بزمین رسند. این عمل را در معرکه ها و هنگامه ها انجام می دادند
امساک در خرج یا گدابازی در آوردن، خست نمودن بخل ورزیدن
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
ستهندگی ستیزه کاری، استبداد رای یک دندگی
بیعاری، کارهای مردم لش و تنبل
ظرافت و مزاح و خوشمزگی
محرم اسرار بودن
شناگری، غواصی
دلباختگی
همدمی همرازی مصاحبت، موافقت سازگاری
بلیغ زبان آور، شعبده باز، جای وسیع و با صفا محلی با روح و خوش منظر: (خانه دل بازیست)
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
جای وسیع و با صفا و خوش منظر، دلگشا
گام فراخ نهنده
انبازی، همتایی
Openhearted
открытый сердцем
offenherzig
відкритий серцем
otwarty
de coração aberto
dal cuore aperto